به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید ، یک شمع روشن کنید.
کنفسیوس
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
جراحی لابیاپلاستی بهترین جراحی زیبایی زنان | 0 | 90 | mobi78 |
انواع مفتول | 0 | 94 | sanatgran |
کارخانه رابیتس فولاد صنعت زمانی | 0 | 89 | sanatgran |
قیمت مفتول شاخه ای با فولاد صنعت زمانی | 0 | 86 | sanatgran |
مفتول آرماتوربندی با فولاد صنعت زمانی | 0 | 85 | sanatgran |
سیم آرماتوربندی با فولاد صنعت زمانی | 0 | 98 | sanatgran |
فولاد صنعت زمانی تولید کننده روفیکس | 0 | 88 | sanatgran |
مفتول سیاه چیست؟ | 0 | 81 | sanatgran |
تعمیرات صندلی اداری در شرق تهران | 0 | 84 | sanatgran |
مفتول نجاری چیست | 0 | 93 | sanatgran |
قیمت روز توری حصاری با فولاد صنعت زمانی | 0 | 91 | sanatgran |
تعمیرات صندلی اداری در غرب تهران | 0 | 93 | sanatgran |
تعمیر صندلی اداری شرق را به متخصصش بسپار | 0 | 93 | sanatgran |
رابیتس فولاد صنعت زمانی | 0 | 84 | sanatgran |
تعمیر صندلی اداری شهرری | 0 | 101 | sanatgran |
انواع توری مفتولی | 1 | 128 | sanatgran |
تعمیر صندلی اداری | 0 | 90 | sanatgran |
دیوار و سقف کناف ایران | 3 | 274 | sarafazli |
توری گابیون چیست؟ | 1 | 139 | sanatgran |
ماهی صبیتی چیست؟ | 2 | 108 | sanatgran |
به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید ، یک شمع روشن کنید.
کنفسیوس
دقت کردی؟؟!؟
گاهی.....جای رحمت میشویم زحمت
جای محرم میشویم مجرم
جای ژست میشویم زشت
جای یار میشویم بار
جای قصه میشویم غصه
جای زبان میشویم زیان
پس زیادی به خودمان مغرور نباشیم چون بایک نقطه جابجا میشویم...!!!
مرد جوانی که مربی شنا و دارنده مدال بود اعتقادی به خدا نداشت
هرچه از خدا و مذهب میشنید مسخره میکرد
شبی به استخر آموزشکاهی خود میرود
چراغ ها خاموش و شب مهتابی بود
به بالاترین نقطه تخته رفت
دست هارا به طرفین باز کرد
سایه ی خود را دید
دلش لرزید
شبیه به صلیب بود
پایین آمد
چراغ را روشن کرد
در استخر هیچ آبی نبود
اما
خدا بود
او خدارا دید
عمري را تلف کردم تا بفهمم فهميدن همه چيز لازم نيست .
رنه کوتي
هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه....نه اینکه هیزمش زیاد بشه... تبر من باورهامه نه ارزوهام....
جهان سوم جایی است ، که اگر بخواهی کشورت را آباد کنی
خانه ات خراب خواهد شد و اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی
باید در تخریب مملکتت بکوشی.
دکتر محمود حسابی
دیشب با خدا دعوایم شد ......با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم بردصبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!...
ﻣﮕﻪ ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯽ؟
ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻘﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﻦ!
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﻝ ﻣﯿﺸﮑﻮﻧﻦ!
ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ هم ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ!
ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻦ!
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﻮﺍﺏ بقیه رو میگیرن ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻦ!
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﺍﺷک آدمو ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻥ!
ﺧﺪﺍ ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
-پیش هیچ آدمی به خطایت اعتراف نکن.....
آدمها جنبه ندارند....
ژست خدایی برایت می گیرند!! حکم برایت صادر می کنند !
سرفه می کنم ، بیرون نمی پرد .. سکوت بدی در گلویم نشسته
این روزها دلم که می گیرد
نگرانت می شوم
و می دانم اینهمه ابر را
برای قشنگی گوشه ی آسمان نگذاشته اند…
دیوونه بازی میدونی چیه؟
یعنی وقتی کنآرته
یهو دمآغشو بکشی
چشمآش پراشک بشه بگــه »آخه خل شدی ؟
بگی آخ آره دیگه (!) خل ِ تو (!)
وقتی باهات بحث میکنه
چشمآتو ریز کنی بگی»خآک برسرم بآز اخم کردی؟
نگفتم بهت نمیآد؟ اصـلن گوش نمیــدیهـآآ
نشستـه بـآشین تـو یه جمعِ دوستآنه،داره حرف میـزنه
یهو وسط حرفش بگی »تـو پرانتز میخواستم بگم من ایشونو خیلی دوس دارم
خوب داشتی میگفتی عزیزم
دیوونه بآزی یعنی اینکه یه روز بهت بگه»مـرسی که اینقدر دیوونه ای
با خودم میگویم:
به کجا باید رفت.
به که باید پیوست.
به که باید دل بست.
به دیاري که پر دیوار است.
به امینی که امانت خوار است.
یا به افسانه دوست؟
...گریه ام میگیرد
باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟
خاطرات خوب و رنگین
در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز ،غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد ،آرزوها رفته بر باد
باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه
بی ترانه ٬بی بهانه، شایدم گم کرده خانه
تعداد صفحات : 3