ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد!
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش بر نشانی بباغ بهشت-همان میوه تلخ بار اورد
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 86 | mobi78 |
![]() |
0 | 91 | sanatgran |
![]() |
0 | 86 | sanatgran |
![]() |
0 | 84 | sanatgran |
![]() |
0 | 81 | sanatgran |
![]() |
0 | 94 | sanatgran |
![]() |
0 | 86 | sanatgran |
![]() |
0 | 78 | sanatgran |
![]() |
0 | 81 | sanatgran |
![]() |
0 | 89 | sanatgran |
![]() |
0 | 87 | sanatgran |
![]() |
0 | 90 | sanatgran |
![]() |
0 | 89 | sanatgran |
![]() |
0 | 81 | sanatgran |
![]() |
0 | 97 | sanatgran |
![]() |
1 | 124 | sanatgran |
![]() |
0 | 86 | sanatgran |
![]() |
3 | 270 | sarafazli |
![]() |
1 | 136 | sanatgran |
![]() |
2 | 105 | sanatgran |
مدیر موفقی پرسیدم: راز موفقیت شما چه بوده است؟
گفت؟ دو کلمه است.
گفتم: آن چیست؟
پاسخ داد: تصمیم های درست.
گفتم:شما چگونه تصمیم های درست گرفتید؟
گفت: پاسخ یک کلمه است!
گفتم: آن چیست؟
جواب داد: تجربه.
پرسیدم: و شما چگونه تجربه اندوزی کردید؟
گفت: پاسخ دو کلمه است!
گفتم: آن چیست؟
پاسخ داد: تصمیم های اشتباه !!!
زیبایی ها را چشم میبیند
و مهربانی ها را دل!
چشم فراموش میکند اما دل هرگز!
پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد…
حکایت ما آدمها … حکایت کفشهاییه که … اگه جفت نباشند …هر کدومشون … هر چقدر شیک باشند … هر چقدر هم نو باشند… تا همیشه … لنگه به لنگه اند … کاش … خدا وقتی آدمها رو می آفرید … جفت هر کس رو باهاش می آفرید … تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقفها …به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...
مرد جوانی که مربی شنا و دارنده مدال بود اعتقادی به خدا نداشت
هرچه از خدا و مذهب میشنید مسخره میکرد
شبی به استخر آموزشکاهی خود میرود
چراغ ها خاموش و شب مهتابی بود
به بالاترین نقطه تخته رفت
دست هارا به طرفین باز کرد
سایه ی خود را دید
دلش لرزید
شبیه به صلیب بود
پایین آمد
چراغ را روشن کرد
در استخر هیچ آبی نبود
اما
خدا بود
او خدارا دید
خــــــــــــــــــــــــــــدایا !
ما فقط تو را می خواهیم ، بی هیچ کم و بیش .
بی هیچ کم .چون کمتر از تو هیچ نیست که اقناعمان کند .
بی هیچ بیش .چون ، بیش از تو چیست ؟ هیچ نیست.
تو ما را کفایتی !
که خود فرموده ای : ألیس الله بکاف عبده
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست !؟
سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر! شیر سر باز زد.. سگ گفت:نزد
تمام سگان خواهم گفت شیر از مقابله
با من می هراسد!! شیر گفت: سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه
شیران مرا شماتت کنند که با سگی کشتی
گرفته ام ..!
دﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺖ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ
ﺩﺭﺧﺖ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ، ﭘﺎﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ !!
گستردگی جهان هرکس،
به گستردگی اندیشه ی اوست. . .
یا به قول حضرت مولانا:
ای برادر تو همه، اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای ...
به درخت نگاه کن...
قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند؛
ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...
گاه برای رسیدن به نور؛ بایـــــــــد از تاریکیها گذر کرد...
ما عادت کردیم وقتی فیلم به تیتراژ رسید:
اگه توی خونه باشیم دستگاه رو خاموش کنیم،
اگه توی سینما باشیم سالن رو ترک کنیم!
ما توی زندگیمون هیچ وقت کسانی که
زحمت های اصلی رو برای ما می کشن نمیبینیم،
ما فقط دوست داریم کسانی رو ببینیم که برامون نقش بازی می کنن
دلم تنگ شده
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان.
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم.
حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند
و خـیـلـی دیـــرشناختمشان !
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش.
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم.
و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!
هاردی: می خوام ازدواج کنم!
لورل: با کی؟
هاردی: معلومه دیگه، با یه زن. مگه تو کسیو دیدی که با یه مرد ازدواج کنه؟
لورل: آره
هاردی: کی؟
لورل : خواهر
ببین دختر جون.....
روزی که ازدواج میکنی اونی که میخنده مادرته چون تو داری خوشبخت
میشی و تو رو تو لباس عروسی میبینه اما اونی که غم داره و از درون از جدا
شدنت اشک میریزه اونی که تو تا عمر داری ناموسشی اونی که نمی تونه
پشتت نباشه اونی که تو آبروشی اونی که با نابودی تو کمرش میشکنه....
بابات.....
ببین چقد به این پسرایی که میانو میرن فکر میکنی ..
چقد بخاطرشون هر کاری میکنی ....
واسه اون بابا اون مرد اصلی کل عمرت یکم وقت بذار .......
بدون.. محبت تورو با هیچ مهر و محبتی تو دنیا عوض نمی کنه ...
اونه که ناز واقعی تورو با دنیا میخره نه پسری که ناز بودن تورو واسه ارضاء
نیازهای روحی و جسمی خووش میبینه ...
به بابات محبت کن دوست داشتنتو ابراز کن ببین بهت خیانت میکنه؟
ببین محبتتو با دختر خوشکلو خوش هيكل تر از تو میفروشه؟
ببین اشکتو در میاره؟ .......
نکن ....
همیشه نیستا.......
مشکلات مانند دست اندازهای جاده اند
کمی از سرعتتان کم می کنند
اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهید برد ،
زیاد روی دست اندازها توقف نکنید
به حرکتتان ادامه دهید ….
سلامتی کسی که بخاطر رفیقش تا پای چوب دار رفت
ازش پرسیدن حرف آخرت چیه؟
گفت به رفیقم بگین دیگه از این بیشتر از دستم بر نیومد..!
سلامتیه مادری که میبینه رو سر و صورت پسرش
پر از خط چاقو*ِِِِعه،ولی بازم موقع باز کردن در کنسرو
به پسرش میگه بده من باز کنم تو دستتو نبری.
به سلامتی همه مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریفه،
هیچکی به احترامش بازی نمیکنه.
خدا عجیبترین معلم دنیاست !!
او درسهای تازه اش را با امتحان کردن یادمان میدهد و هرچه درس بزرگتر و سختر باشد ....امتحانش هم سختتر است !!
عشق گفت به درد بی کسی ، من همدمم تو هستی چه کسی ؟ بی کسی گفت منم یار همیشگی ، تو یک روز می شوی ساز دل شکستگی ، تو هستی مایه ی دلواپسی ، منم همیشه هم نفسی ، عشق گر نباشد از روی هوس ، بی کسی کیست که می کند قد علم ؟ عشق من عشقیست مردانگی ، به بی کسی می فهماند جاودانگی .
خدا عجیبترین معلم دنیاست !!
او درسهای تازه اش را با امتحان کردن یادمان میدهد و هرچه درس بزرگتر و سختر باشد ....امتحانش هم سختتر است !!
مسیر زندگی یک طناب باریک است که
اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید
سقوط شما حتمی است
تعداد صفحات : 7